معنی همسایه کوبا

حل جدول

همسایه کوبا

آمریکا، باهاما، جامائیکا ، غرب


کوبا

کشور سیگار برگ

کشور کاسترو

کشور شکر


همسایه

هم جوار

جار

لغت نامه دهخدا

کوبا

کوبا. (اِخ) کشوری است جمهوری در امریکای مرکزی که از قسمت بزرگی از جزایر آنتیل تشکیل یافته و در جنوب فلوریداواقع است و 114522 کیلومتر مربع مساحت و 7068000 تن سکنه دارد. پایتخت این کشور هاوانا و شهرهای عمده ٔ آن ماریانائو، سانتیاگو، کاماگی، ماتانزاس و سیانفوگوس است. جزیره از جلگه و دشت آهکی تشکیل یافته و فقط در جنوب کوهستانی است. کوبا بزرگترین صادرکننده ٔ شکر در جهان است و کشت توتون و قهوه ٔ این کشور نیز حائز اهمیت است. معادن مس و کرم و مخصوصاً منینز و آهن آن قابل ملاحظه است.
کریستف کلمب به سال 1492 م. در اولین سفر خود به ساحل این کشور رسیدولی تا سال 1511 فتح نشد و در همین سال دیه گو ولاسکز آن را به مستعمرات و متصرفات اسپانیا ضمیمه کرد و تا سال 1795 این مستعمره تابع سن دومینگ بود و در این سال مرکزیت به جزیره ٔ کوبا انتقال یافت. مردم کوبابرای کسب استقلال در سال 1878 م. دست به انقلاب زدند اما بی آنکه نتیجه ای گرفته شود به وسیله ٔ ژنرال مارتنیز کامپوس اسپانیولی سرکوب شدند. کوشش و استقلال طلبی مردم کوبا چندین سال ادامه داشت تا سرانجام در سال 1895 م. با مداخله ٔ ممالک متحده ٔ امریکا عهدنامه ٔ پاریس امضاء گردید و اسپانیااز دخالت در امور کوبا ممنوع شد. ممالک متحده ٔ امریکا تا سال 1902 م. بر این جزیره حکومت داشت و حقوق کنترل امریکا در این کشور تا سال 1934 م. ادامه یافت.در سال 1959 م. باتیستا دیکتاتور این کشور به وسیله ٔ یک قیام مسلحانه ٔ سوسیالیستی به رهبری فیدل کاسترو ساقط گشت و اصلاحات اساسی در مورد مالکیت زمین در این کشور انجام گرفت و مؤسسات امریکایی ملی شد. (ازلاروس).


همسایه

همسایه. [هََ ی َ / ی ِ] (ص مرکب) هم دیوار. (آنندراج). دو تن یا دو خانواده که در کنار هم خانه دارند یا در دو قسمت یک خانه زندگی کنند، و به کنایه، قرین و مجاور. ج، همسایگان:
بخواند آنگهی زرگر دند را
ز همسایگان مر تنی چند را.
بوشکور.
ز همسایگان گاو و خر خواستند
همه دشت یکسر بیاراستند.
فردوسی.
چو همسایه آمد به خیمه درون
بدانست کاو دست یازد به خون.
فردوسی.
از آواز ما خفته همسایگان
بی آرام گشتند در خوابها.
منوچهری.
از دل همسایه گر می کَنْد خواهی کین خویش
از دل خویش ای نفایه کین همسایه بکن.
ناصرخسرو.
همسایه ٔ نیک است تن تیره ت را جان
همسایه ز همسایه برد قیمت و مقدار.
ناصرخسرو.
موش، مردم را همسایه و همخانه است. (کلیله و دمنه). همسایگان درآمدند واو را ملامت کردند. (کلیله و دمنه).
همسایه شنید آه من گفت:
خاقانی را مگر تب آمد؟
خاقانی.
خاصه همسایگان نسطوری
که مرا عیسی دوم خوانند.
خاقانی.
در سایه ٔ زلف تو دل من
همسایه ٔ نور آسمانی است.
خاقانی.
از بس که به سایه راز می گفت
همسایه ٔ او به شب نمی خفت.
نظامی.
خانه ای را که چون تو همسایه ست
ده درم سیم کم عیار ارزد.
سعدی.
آتش از خانه ٔ همسایه ٔ درویش مخواه
کآنچه بر روزن او میگذرد دوددل است.
سعدی.
تا ندانی که کیست همسایه
به عمارت تلف مکن مایه.
اوحدی.
حق همسایگان بزرگ شمار
باطلی گر کنند یاد میار.
اوحدی.
بیگانگی نگر که من و یار چون دو چشم
همسایه ایم و خانه ٔ هم را ندیده ایم.
؟
- امثال:
بچه ٔ خودش را میزند که چشم همسایه بترسد،در تداول این سخن را درباره ٔ کسی گویند که به خود آسیب رساند تا دیگران کاری به کارش نداشته باشند.
مرغ همسایه غازاست، درباره ٔ کسی گویند که همواره چشمش به مال و مقام و فرزند دیگران است و می پندارد آنچه دیگران دارند بهتر از آن ِ اوست.
مرگ همسایه واعظ تو بس است، از آنچه بر سر دیگران می آید باید عبرت گرفت.
هرکه به امیدهمسایه نشست، گرسنه میخوابد، یعنی باید به خود متکی بود، و تکیه به دیگران سرانجامش ناکامی است.
همسایه را بپرس، خانه را بخر، یعنی جوانب هر کار را باید پیش از اقدام به آن بررسی کرد.
همسایه ٔ نزدیک به از برادر دور، یعنی اگر یکدلی و صمیمیت نباشد برادری ارزشی ندارد.
همسایه ها یاری کنند تا من شوهرداری کنم، درباره ٔ کسی گویند که خود لیاقت اداره ٔ خانه و زندگیش را ندارد.
- همسایه آزار، کسی که همسایگان خود را ناراحت می کند.
- همسایه پرس، آنکه به حال و روز همسایگان خود توجه دارد.
- همسایه پرسی، رسیدگی به حال و وضع همسایگان و رفت وآمد با آنها:
گفت: زحمت نیست ؟ گفتا: منت است
در خبر همسایه پرسی سنت است.
؟ (از یادداشت مؤلف).
- همسایه داری، همسایگی. همسایه بودن: در خانه ٔ همسایه داری راحتی نیست.
- همسایه ٔ مسیح. رجوع به این مدخل شود.
|| متفق. موافق:
دلت با زبان هیچ همسایه نیست
روان تو را از خرد مایه نیست.
فردوسی.

تعبیر خواب

همسایه

1ـ دیدن همسایه های خود در خواب، نشانه آن است که فرصتهایی استثنایی با تلاشهایی بیهوده و بدگویی بکلی تلف می شود.

2ـ اگر خواب ببینید همسایه های شما عصبانی یا اندوهگین به نظر می رسند، نشانه آن است که درگیر اختلاف و مشاجرات خواهید شد.
- آنلی بیتون

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

همسایه

(صفت) دو یا چند کس که در زیر سایه یک سقف باشند، دو یا چند کس که اطاق یا خانه آنان متصل یا نزدیک هم باشد همسرایه:. . . تا اگر خویشاوند و همسایه درویش داری ازایشان ننگ نداری و با ایشان پیوندی، دو یا چند ناحیه (ده شهر استان کشور) که مجاور یکدیگر باشند جمع: همسایگان: دیگر آنکه اگر صاحب طرفی از همسایگان مملکت بکمال حلم و وفور کم آزاری این خسرو نوشیروان معدلت ما مغرور شود. . . یا همسایه مسیح. آفتاب.

گویش مازندرانی

در همسایه

همسایه – همسایه ها

فرهنگ معین

همسایه

(~. یِ) (ص.) دو یا چند کس که اتاق یا خانه آنان نزدیک هم باشد، مجاور.

فرهنگ عمید

همسایه

کسی که با دیگری در یک منزل یا در خانۀ کنار خانۀ او زندگی می‌کند، هم‌جوار،

مترادف و متضاد زبان فارسی

همسایه

جار، مجاور، هم‌جوار، همساده

معادل ابجد

همسایه کوبا

150

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری